با تو امّا غـمِ من کم شـدنش حتمـی بود…
همه جا، از همه کس زخمِ زبان می خوردم
این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود
رگِ خـوابِ تو اگر دست دلم می افتـاد…
قصّه ی عشـق، فراهـم شدنش حتمی بود
پا به پـای من اگر آمـده بـودی در شـهر
این خبر سوژه ی عالم شدنش حتمی بود
بیـن ما موش دواندند! خـودت می دانـی
چون که این رابطه محکم شدنش حتمی بود
سیب و قلیان دو سیب و من و تو،در این حال
شـخصِ ابلیس هم آدم شدنش حتـمی بود!
شک ندارم که اگر پای تو در بیـن نبود
«جنّت آباد» جهنـّم شـدنش حتمی بود…
امید صباغ نو