و چون شبیـه منی ، ارزشِ محـک داری!
شـنیده ام که درخـتانِ کـوچه می گویند
کـه با بهار و خزان ، حس مشـترک داری
نیـاز نیست که چـیزی به صـورتت بزنی!
به لطف حضـرت حق ، تا ابد بـَزَک داری
به عشـق چشـم تو آرام و رام می خوابم
دو چشـم قهـوه ایِ تلـخ و با نمـک داری
همیشه گلّه به دنبال توست ، شک دارم!
درون حـنجره ی خویـش نی لبـک داری؟
تـمام مسـئله حـل است ، پس چـرا دیگر
به من،به سبزیِ چشمم به عشق شک داری؟
امید صباغ نو