غم از این وحشت سرای سفله پایانی ندارد

غم از این وحشت سرای سفله پایانی ندارد
کودکم می‌خندد اما لقمه‌ی نانی ندارد

دشمن آدم به جانش چنگ و دندان تیز کرده
رحم در قلبش نباشد بویی انسانی ندارد

آه از آشفته بازار جهان بی مروت
شهر خالی از ادب از عشق دوکانی ندارد

قطعه قطعه دست و پای طفل نوزاد فلسطین
آه، در جنگل شکست غنچه تاوانی ندارد

طبع مثل طفل زخمی خفته در آوار غزه
دست مادر زیر گردن مانده و جانی ندارد

آنچنان مهر سکوتی بر دهن کوبیده حکام
گویی غیر از غزه دنیامان مسلمانی ندارد

محمد خردمند

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *