ما را نکشید
به جرم زن بودن
مثل ترک های انار
دل شکسته ایم
هنوز بوی باروت
گلوی پیر و جوان را بسته
غنچه های باز نشده
پر پر شدند
گل های باغ مردند
ما را نکشید به جرم زن بودن
هنوز کتاب و قلم
کفش و لباس
دست ، سر و پاه
از جاده ها جمع نشده
رنگ خون در لباسهای شسته جا مانده
واقعه فرودگاه کابل
تراژیدی قرن بیست و یک
خواب را از چشمها دزدیده
ما را نکشید به جرم زن بودن
ما خود پیش قدم
در جاده ها به انتظاری
انتخاری خوابیده بودیم
قبل از اینکه داعش و طالب
بیدار ما کنند
ما را نکشید به جرم زن بودن
هنوز گیتار سرود صلح مینوازد
بچه ها فوتبال میکنند
دختران چادر خود را به باد میسپارند
هنوز امیدی به آینده
به درس و مشق
به پیروزی است
عاقله قریشی