دفتر خاطراتم

دفتر خاطراتم
با نوشته های اشک آلود سنگین تر شده
نمیدانم
کدام صفحه اش را بخوانم
از غروب؟
درخشش خورشید از پشت پنجره؟
از عبور قطار و یا جا ماندم
در ایستگاه تنهایی؟
کدام صفحه را بخوانم؟
از لب های آتش افروزت؟
نگاه های آتش گرفته ات؟
و یا دریای چشم هایم؟
کدام صفحه را بخوانم
خاطره های که هنوز مثل گلی در لای دفترم خشک شده
و هر از گاهی با اشک های نیمه شب ها جان میگیرد
و بالاخره از عشق
آری
زمان گذشت و خاطرات گریه آلود
دفترم را سنگین تر ساخت
عاقله قریشی