امشب حافظ،
کنار دلهره هایم نشسته
و خواب های سرخ مرا
دانه دانه تعبیر می کند
سرگردان کلماتی ام
که یاری کنند
یخ بسته دستان ما آب شود
گره ها باز شوند
حال خوش و سال خوش
در رود های خاطرات نیامده ات
جاری گردد هموطن
غصه هایت
کلید های باشند
تا رسیدن به مرز خوشبختی
و آرامش،
بارانی باشد
که بر همه بام ها ببارد
عاقله قریشی