وقتی بر پیشانی غمگینانهام ، دست میکشی
هوا
روز
شب
زمزمه دلنواز پرندگان
زوزه باد که موهایم را نوازش میکند
با من از عشق بگو
با طنین نفس هایت
بر آستین مهتاب
عاشقانهترین غزل را بخوان
تا در گفتگوی باران بنشینم
فقط گریزانم
از آن لحظه های دوری
که چشمانم به سمتت پرواز میکرد
منتظر زنگ تلفن بودم
شنیدن صدایت نعمتی بود
بر قلب عاشق من ….
عاقله قریشی