هنوز خورشید میدرخشید
سفره یلدا را پهن کردم
شاخه های گل را برای تزیین چیدم
شمع و آیینه گذاشتم
برای نور و روشنایی زندگی ما
انار را دانه دانه کردم
هندوانه را برش زدم به نیت
رنگ سبز آبادانی
رنگ سرخ عشق
و رنگ سفید صلح و آرامش
کنار سفره نشستم
دیوان حافظ را باز کردم
نیت کردم و فال گرفتم
برای پایداری عشق ما
عاشقانه ترین شعر را به خوانش گرفتم
با آمدنت در شب یلدا
گل کاشتی روی لبانم
یک دفتر خاطره به جا ماند
چقدر این شب دراز کنارت کوتاه بود
هنوز از دیدارت سیراب نشده بودم
که بانگ خروسی بی محل
حلقه دستانت را جدا کرد
جا گذاشت
یک دفتر خاطره با عشق
عاقله قریشی