شهادتت،

شهادتت،
شهامت بزرگیست که
آمو را از بلندای پامیر تا دره های
پنجشیر در اهتزاز در آورده است
و
قهرمانیت صداقتیست
که روی شقیقه ی هیچ سنگی ترسیم
نخواهد شد
جزقلب های مهربان که هر روز آرمان هایت را در ذهن شان پرورش
می دهند
نامت در تٓصور آیینه
نمایی
ازپیروزی جهان را
نقش می بندد
از روزی که نفس هایت سوی
کهکشان ها پرواز کرد
میهن،
دگر آرامشش را از دست داد
فصل ها بارنگ هایشان زهریست
که از میان این زمان
می گذرند
بعد تو تصویربرداران زیادی
تصویر های ماندگار را
نقشه کشیدندو سر بریدند
دوست مهربانت که گام هایت را بال می زد
و آنقدر در واژه ی صلح درگیر بود
که نامش پس از پروازش
روی صفحه ی تاریخ »شهید صلح شد
مسعود بزرگ !
دیر زمانیست که پرنده های زنده گی
بدون تو نفس نمی کشند
بدون تو درخت
بدون تو هوا
بدون تو آزادی
آی دلاور دوران ها
آی سر به دارترین سردار تاریخ
کجاستند دستهای مهربانت
تا
گهواره ی کودکی صلح را
آرام ،آرام بجنباند
وزلف های برهم خورده ی آزادی را
نوازش کند
آه
میدانی!
آزادی میان قاب شکسته ی تاریخ
هنوز هم خون می خواهد
وزمین هرروزخسته گی هایش را
در عمق یک فاجعه ی بزرگ
فاجه میکشد

عارف بسام

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *