آتش شوی و دود شوی و هدر شوی
پیوسته در تلاش و تکاپو فتاده اند
تا همچنان برای جهان دردِ سر شوی
سهمِ تو سنگخوردن و آتشگرفتن است
گیرم درختِ سبز شوی، بارور شوی
روزی فروفتادن و پامالگشتن است
تندیسِ جاودانهی بودا اگر شوی
هر روز با دسیسهی نو بر تو میدمند
تا سردُچارِ حادثههای دِگر شوی
هر روز طرحِ تازه برای تو میکَشند
ای سرزمینِ سوخته! تا دربهدر شوی
صادق عصیان