نی بهرِ رفاهِ همدگر میکوشیم
ما پیکرِ پاره پاره در یک وطنیم
پیراهنِ غم ز دستِ هم میپوشیم
وقتی که جدال بهر تاج و تخت است
تغییر روایتِ تقابل سخت است
گیرم که میان شان تفاهم شد، باز
نام دگرِ تمامِ ما بدبخت است
در حسرتِ روزهای بی بیم و بلا
مردیم و کسی ندید آرامشِ ما
قربانیِ جنگ و صلح دنیا بودن؛
تلخ است تحملِ چنین حال و هوا
تنها نه به بندشِ نفس درگیریم
با سرفه و تب تمامِ کس درگیریم
صد فاجعهی دگر موازی با مرگ
جاریست در این وطن… که بس درگیریم
صادق عصیان