عشق بُنبست ندارد که تو باشی راهی

عشق بُنبست ندارد که تو باشی راهی
شادم از لطف تو ای یار! در این همراهی

بند بندِ نفسم بسته به دست و دل توست
تو “مزاری” وُ شفا‌بخش زیارتگاهی

تو تجلای همه بلخ برینم هستی
حس و حالی که غمِ غربتِ من میکاهی

دوری از برکه‌ی آغوش تو ممکن نَبُوَد
تاب این تابه‌ی‌سوزنده ندارد ماهی

گرچه از شبپره‌ی‌ غصه و غم لبریزم
خوشم اما که در آفاق دل من ماهی

هر دو سرشار از این شورِ شگفتن در عشق
خواهم این‌گونه بماند که تو هم می‌خواهی

صادق عصیان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *