بمیرد آن پسری که تو عاشقش هستی
خراب تر بادا! غیر من اگر دارد
جهان کس دگری که تو عاشقش هستی
دروغ بود؟ نبود؟! اشتباه بود.. چه بود؟!
منم همان نفری که تو عاشقش هستی
منی که ذره به ذره بریده ام خود را
برای هر نظری که تو عاشقش هستی
لبان خود را در شعر کردهام حرّاج
به خاطر هنری که تو عاشقش هستی
منم که قطعه به قطعه شکسته ام پا را
به راه هر گذری که تو عاشقش هستی
*
تو و گذشتن و رفتن، برو خداحافظ
برو به آن سفری که تو عاشقش هستی
که بعد از چقدر سالها.. به تو برسد
نسیم رهگذری که تو عاشقش هستی
نسیم خوشخبری که تو را دهد خبری
دقیقا آن خبری که تو عاشقش هستی
رضای شاعر، امروز شنبه خود را کشت
تو ماندی و پسری که تو عاشقش هستی
سید رضا محمدی