به صورتِ جنگ خیره می‌شوم

به صورتِ جنگ خیره می‌شوم
جنگ‌جویان وارد شهر می‌شوند
پدرم دست فروش بود
مادرم پرنده صلح را روی دیوار نقاشی می‌کرد
اندکی که گذشت
فواره‌ی خون پدرم
نقاشی را رنگ آمیزی کرد
من سمت دره‌ها دویدم و ایستادم
نابه‌هنگام لاله‌ای شدم
که به وعده‌ی آزادی شکفت…

آریایی تبار

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *