به کوی عشق باشی شیرمردی

به کوی عشق باشی شیرمردی
اگر باشد به رویت گرد دردی
بروی مرد باشد گرد این درد
نخواندی این مثل گردی و مردی
خیالت گر نبودی مونس جان
دل بی‌کس تن تنها چه کردی؟
غذای عاشق مفلس غم آمد
اگر غم نیستی مسکین چه خوردی؟
دورنگی نیست ما را با تو الأ
همین بخت سیاه و روی زردی
درخت گل ندارد تاب سرما
نیارم زد برآن در آه سردی
کمال آن‌ها که فکر بکر دارند
قزون از صد غزل خوانند فردی
کمال خجندی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *