آن لب شکر ناب نگوییم چه گوییم
آن زلف کمندافکن و رخسار و جبین را
دزد و شب مهتاب نگوییم چه گوییم
تفسیر دو ابروی تو کان سورهٔ نون است
پیوسته به محراب نگوییم چه گوییم
دیدیم شبی زلف تو در فقه و بیداد
تعبیر چنین خواب نگوییم چه گوییم
چوگان سر زلف ترا شد دل ما گوی
این که به احباب نگوییم چه گوییم
این چهره و این اشک روان را به دویدن
لوح زر و سیماب نگوییم چه گوییم
چون نمد کمال از غزل آن صورت زیباست
شعر تر چون آب نگوییم چه گوییم
کمال خجندی