کشت چشم تو ام به شیوه و ناز

کشت چشم تو ام به شیوه و ناز
نظری سوی کشتگان انداز
خستگان را به پرسشی دریاب
بیدلان را به وعده‌ای بنواز
دل بیچاره شد ز هجر تو خون
چاره کار او به وصل بساز
امشب افکن ز روی خویش نقاب
شمع مجلس ز شرم گر بگداز
ما گداییم و مفلس و نوکر
ما غریبیم و تو غریب نواز
از تو سر گر طلب کنند ای دل
جان بنه بر سر و روان درباز
عاقبت زلف او به دست آری
گر بیابی کمال عمر دراز
کمال خجندی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *