همه دانند که الجنس الی الجنس یمیل
آن خط سبز و لب لعل کزان سیری نیست
سبزی خوان خلیل است و نمکدان خلیل
مینماید رخت افروخته تر از سر زلف
چون چراغی که در او نور فزاید ز فتیل
روشن است از مه ما خانقه امشب صوفی
شمع بنشان به کناری و رها کن قندیل
دیده نیره اگر گرد رهت سازد کحل
خاک پای تو مرا دیده شود از دو سه میل
نیل مصرست در چشم من و تو یوسف مصر
به نظاره خدا را بنشین بر لب نیل
می کنند بی تو شکیبائی یعقوب کمال
که جمیلی تو و صبر از تو بود صبر جمیل
کمال خجندی