دارد ز ابر و جبهه ات تیغ نمایان در بغل – مخمس میر هوتک خان پوپل زایی افغان بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

دارد ز ابر و جبهه ات تیغ نمایان در بغل – مخمس میر هوتک خان پوپل زایی افغان بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

دارد ز ابر و جبهه ات تیغ نمایان در بغل
کفر سواد زلف تو از حسن ایمان در بغل
دارد کمان ابروت ناوک مژگان در بغل
ای صبح رخسار ترا شام غریبان در بغل
آورده شام طره ات خورشید تابان در بغل

باشد ترا ای نازنین ناز از ادا سحر آفرین
زلف تو دارد در کمین از حسن در هر حلقه چین
چون مطلع صبح یقین خورشید اندر آستین
ابرویت از چین جبین زه‌ کرده قوس عنبرین
چشم از نگاه شرمگین شمشیر بران در بغل

او عشرت دل را سبب من از غمش در تاب و تب
از زلف آن صبح ادب دزدیده سر در جیب شب
بگذشته از کینه و غضب در محفل اهل ادب
می آید آن لیلی نسب سرشار یک عالم طرب
می در قدح تا کنج لب گل تا گریبان در بغل

نی غفلتی بگزیده ام نی آگهی ورزیده ام
بر خود عبث بالیده ام چون رنگ اگر گردیده ام
بر نیستی پیچیده ام هستی عدم فهمیده ام
چشمی اگر مالیده ‌ام زین باغ بیرون چیده ‌ام
وحشت ‌کمین خوابیده ‌ام چون غنچه دامان در بغل

از پیر و شیخ و پارسا از خویش و غیر و آشنا
از مسجد و دیر و صفا از بادبان و نا خدا
از طاعت و زهد ریا از سایه ای بال هما
کام دل حسرت گدا حاصل نشد از ما سوا
عمریست می خواهد ترا این خانه ویران در بغل

در بزم غیرش جا مکن حرف هوس انشا مکن
در طاعت استغنا مکن امروز خود فردا مکن
امید بر دنیا مکن فکر تعلق ها مکن
دوکان غفلت وا مکن با زندگی سودا مکن
خود را عبث رسوا مکن زین سود نقصان در بغل

شد عرض هستی چون شرر دل را به وحشت راهبر
هستم من کلفت اثر از اشک هم آزرده تر
تا برق غم شد جلو گر از خویش رفتم چون سحر
در وادی حیرت مگر سر گرم شد پای نظر
کاورده از مژگان تر خار مغیلان در بغل

نویسنده: میر هوتک خان پوپل زایی افغان
به کوشش: فهیم هنرور
عشق آباد، ترکمنستان
برای ویبسایت شعرستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *