ای ز سودای تو ام آشفتگی کاکل به کف – مخمس میر هوتک خان پوپل زایی افغان بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ای ز سودای تو ام آشفتگی کاکل به کف – مخمس میر هوتک خان پوپل زایی افغان بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ای ز سودای تو ام آشفتگی کاکل به کف
وی ز یاد رنگ حسنت آرزویم گل به کف
در غمت دارد دل من شور صد بلبل به کف
ای ز عکس نرگست آیینه جام مل به‌ کف
شانه از زلف تو نبض یک چمن سنبل به‌ کف

ای سزاوار گل تحسینی باغ هوس
ای حلاوت باعث شرینی باغ هوس
ای بهار شوق ای رنگینی باغ هوس
تا دم تیغت ‌کند گلچینی باغ هوس
گردن خلقیست چون شمع از سر خود گل به‌ کف

در شکست رنگ ها اظهار تعبیر دل است
ناله و خاموشی آهنگ بیم و زیر دل است
از بهار رنگ تا بموج زنجیر دل است
از چمن تا انجمن بیتاب تسخیر دل است
بوی ‌گل تا دود مجمر می‌دود کاکل به کف

مست کرده الفت دنیا دماغ خواجه را
برده از خود موج این صهبا دماغ خواجه را
یک قلم بگرفت استغنا دماغ خواجه را
گرم دارد اطلس و دیبا دماغ خواجه را
از خری این پشت خر تا کی برآید جل به ‌کف

آن نگه مست عتاب از فکر عاشق فارغ است
وان به رخ چون آفتاب از فکر عاشق فارغ است
گر بر آید از حجاب از فکر عاشق فارغ است
حسن چون شد بی‌نقاب از فکر عاشق فارغ است
گل همان در غنچگی دارد دل بلبل به‌ کف

وحشت اندر رنگ آتش ناک این گلشن کجاست
می به جام دیده ای نمناک این گلشن کجاست
نشه ای وارستگی در تاک این گلشن کجاست
ریشهٔ آزادگی در خاک این‌ گلشن‌ کجاست
سرو هم چون ‌گردن قمری است اینجا غل به‌ کف

هر که هست افغان به رنگی در جنون از خود روان
ناله جز حسرت نگردد از دل ما پر فشان
عاجزی گل کرده ایم از جوهر رنگ فغان
نیست بیدل در ادبگاه خموشی مشربان
شیشه را جز سرنگون‌گردیدن از قلقل به‌کف

نویسنده: میر هوتک خان پوپل زایی افغان
به کوشش: فهیم هنرور
عشق آباد، ترکمنستان
برای ویبسایت شعرستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *