نه معموری نه جای کرده ام طرح
نه قصر دلکشایی کرده ام طرح
بساط از نقش پایی کرده ام طرح
مگو طاق و سرایی کرده ام طرح
دل عبرت نمایی کرده ام طرح
نه بندد بدر صورت از هلالم
تنزیل غم ندارد از زوالم
چمن پرداز سامان کمالم
سراسر ناز گلزار خیالم
خیابان رسایی کرده ام طرح
ز یاس کلفت دنیا مپرسید
ز رنگا اعتبار ما مپرسید
ز سامان دل شیدا مپرسید
ز نیرنگ تعلق ها مپرسید
برای خود بلایی کرده ام طرح
هوس از وی ندامت پایمال است
حصول مطلب عاشق محال است
گل آیینه ای کلفت مثال است
نگارستان رنگ انفعال است
اگر چون راه راهی کرده ام طرح
چه نازم بر درستی های طاقت
شکسته بیتو دل مینای طاقت
ز سامان رسایی های طاقت
ز آثار بلندی های طاقت
همین دست دعای کرده ام طرح
دل آواره ای حسرت سر انجام
کشید از دهر سختی های ایام
نمود وحشت طبعم به ناکام
چو صبحم نقش بندد طاق اوهام
نفس دارم بلایی کرده ام طرح
مرا درد هر بازی اوج اقبال
به خود مایل مساز ای اوج اقبال
بیرون از خود متاز ای اوج اقبال
به این کارم مناز ای اوج اقبال
که من یک پشت پایی کرده ام طرح
ز شور مدعا بازار گرم است
نوید کام وصل یار گرم است
دل از برق هوس بسیار گرم است
هوای وعده ای دیدار گرم است
قیامت مدعای کرده ام طرح
بشو از باده ای سرشار معنی
چو افغان آگه از اسرار معنی
ز گل کرده چمن اظهار معنی
بیا بیدل که در گلزار معنی
زمین دلکشایی کرده ام طرح
نویسنده: میر هوتک خان پوپل زایی افغان
به کوشش: فهیم هنرور
عشق آباد، ترکمنستان
برای ویبسایت شعرستان
