سینه چاکچاکم من همچو کهکشان بیتو
یکنفس بیا پیشم یا بخوان برِ خویشم
من نمیتوانم بود زنده در جهان بیتو
لاله خون دل نوشی، یاسمن کفن پوشی
سخت ماتمانگیز است سیر بوستان بیتو
شیشهها همه خالی، سازها همه خاموش
بینمک بود امشب بزم عاشقان بیتو
غنچه های اميدم، نا شگفته يک روزی
رحم کن که می ميرد، قلب يک جوان بی تو
ای تسلی دلها، وی چراغ محفلها
آب چشم من باشد تا به کَی روان بیتو
عبدالحی آرین پور