این دردهای کهنه از اندوه باورها

این دردهای کهنه از اندوه باورها
ناخن زده بر زخم ما دست جناورها
من کشته دادم دین‌شان را بارور کردم
از ختنه‌ی اعراب تا سر کوب خاورها
ترفند کار کوسه‌ها را خوب می‌دانم
با ماهیان تشنه‌ی در خون شناورها
موش ضعیفی را که می‌ترسید از مویم –
در ذهن مردم رخنه کرده چون دلاورها
این‌جا صدای گریه‌های هر زنی هر روز –
پیچیده از پا – تا سرِ تعمیر و تاورها
قانون رفتن تا حریم و بستر کودک –
تصویب می‌گردد به دستِ سفله‌پرور ها
مژگان ساغر شفا

مژگان ساغر شفا

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *