بی احترامی

بی احترامی
تا سر دچار آفتِ تنهایی ام عزیز
سرد است چـــای سبز شکیبایی ام عزیز
تا کــــی به پیش پای دلم سنگ می نهی
پیـــــــش تو معلوم است توانایی ام عزیز
گفتــی برای کوچه گی ها قصه ی مرا
در دست تـوست برگه ء رسوایی ام عزیز
بی مهری ات که خـُلق مرا تنگ می کند
حرفی نمی زنی به دل آسایـــــــی ام عزیز
شبها همش به ذهن خودت نقشه میکشی
کاخر ز عشق منع بـــفرمـــایی ام عزیز
رفتــــــن به بی تفاوتی و بر نگشتن ات
بی احتـــرامی اســـــت به زیبایی ام عزیز
من آمدن به سوی تو ؟ نه حرف اش هم نزن
در سیـــــــــنه مرده قلب زلیخایی ام عزیز

مژگان ساغر شفا

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *