گر باد حادثه

گر باد حادثه
در خون طپیدی باز برادرچها شدی؟
در دست غیر باز شکستی فنا شدی
باز ات به رنج و درد به آتش کشیده اند
در گرد باد حادثه هر سو رها شدی
باز هم بخون پاک تو بازار رنگ شد
با قلب غمگرفته تو گلگون قبا شدی
باز هم(یزید )پای نهاد در حریم تو
افسوس راهی ستم کربلا شدی
این بار اول تو نبود همتبار من
مصلوب خونچکیده زجور و جفا شدی
ای طفلک یتیم وطن ای بر هنه پا
نا گاه پر کشیدی چو مرغ همه شدی
بابای پیر من که شدی نیمه جانتر
با قامت شکسته دچار عزا شدی
خون میخوری تو مادر من از غم پسر
رنجور خسته دل شدی و بینوا شدی
مژگان رقم مکن تو دگر قصه غمین
بازار گرم نیست و یا بی بها شدی!؟

مژگان ساغر شفا

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *