سگان بسیار عَوعَو میکنند، آن چوب را بردار
از این شمشیرهای چوبیِ کاکا، چه میآید؟
همان تلوار لنگردار کافرکوب را بردار
در این بازار، سودای سیاستپیشهگان این است:
«کتابت را بِدِه، آن شیشهی مشروب را بردار»
ولی از ما نصیحت، نبض این بازار را بنگر
کتابت را نده، اما شراب خوب را بردار
در این مصر بلا، یوسف به بنیامین چه میگوید؟
«نمیبیند، برو پیراهن یعقوب را بردار
من اینجا گوسفند فربَهِ پروار را بردم
تو آنجا آن بز بیچارهی مرغوب را بردار»
خدایا! نان جَو کافیست، ما را تیر از این گندم
بیا از روی خرمن این دو خرمنکوب را بردار
محمد کاظم کاظمی