ناصر فیض

ناصر فیض

املت دسته‌دار، ناصر فیض
انتهای خیار، ناصر فیض(۱)

جِدّ او هست بی‌نمک، اما
طنز او شاهکار، ناصر فیض

سوزنی و عبید و ایرج را
زده از دم کنار، ناصر فیض

هست از روبه‌رو کمی خوش‌تیپ
و کمی باوقار ناصر فیض

ولی از پشت سر، زمین سرش
می‌شود آشکار، ناصر فیض

تازگی‌ها شده است پروازی
گشته استادیار، ناصر فیض

هر کجایی که هست یک شب شعر،
هست آنجا چهار ناصر فیض

مشهد و اصفهان و نیشابور
کرج و سبزوار، ناصر فیض

هست در رودبار یک جلسه
هست در رودبار ناصر فیض

هست در زنگبار یک جلسه
می‌رود با قطار، ناصر فیض

هست در قندهار یک جلسه
کرده از آن فرار ناصر فیض
×××
در دم مرگ، من شنیدم داشت
دیدۀ اشکبار ناصر فیض

گفت «از این جهان بی‌بنیاد
می‌روم داغدار»، ناصر فیض

گفتمش غم مخور که بعد تو هست
راه تو برقرار، ناصر فیض!

چون که از برکت مساعی تو
شرق، دارد هزار ناصر فیض

مطایبه‌ای با شاعر طنزسرا، ناصر فیض
مشهد، ۲۴ مهر ۱۳۹۳

محمد کاظم کاظمی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *