با زبانی که دوستم داری؟ با زبانی که دوستت دارم
روبروی تو ماهها همهگی لبشان تا به پای گور رسید
آن زمینم که دوستم؟ هرگز…. آسمانی که دوستت دارم
عاشقم نیستی نمیدانی لایق عشق هم نخواهی شد
اين نشان بینشانه خواهد شد در نشانی كه دوستت دارم
ساعت من در آبها افتاد شب و روزم به پای تو گم شد
کی زمین جای میدهد من را از زمانی که دوستت دارم؟
فکر کردم که عشق اول را ببرم با محبت از یادت
عشق وجدان نمیشناسد نه؟ یارِ جانی که دوستت دارم
من همیشه برای تو بودم مثل آن بودهای بینابود
تو خودم بودی و حسودیهام قهرمانی که دوستت دارم
شاید این اوج بیشعوری بود اینکه سهمم همیشه دوری بود
میدویدم همیشه با پایِ هیجانی که دوستت دارم
با همه خوب و مهربان بودی و مرا زهر استخوان بودی
بعد تو تیر میکشد یک عمر استخوانی که… دوستت دارم
عشق من قدرت امیدت شد یاسها را درون آن دیدی
فکر کردی همیشه بدبختی ناتوانی که دوستت دارم
لب تیغ سقوط جا خوردم یک لگد هم حوالهی من شد
با سر افتادم و نفهمیدم تو همانی که دوستت دارم؟
آنچنان میروم که ردم را روحها هم نشان تو ندهند
تا قیامت مرا نمیبینی در جهانی که دوستت دارم
روبروی تو مینشینم با … آنچنانی که دوستت دارم
با سکوتی که دوستم داری با زبانی که دوستت مرده!
تمنا توانگر