‍ شاید شعرم بر کاغذ پاره‎یی نوشته شود

‍ شاید شعرم بر کاغذ پاره‎یی نوشته شود
که روزگاری درختی بوده است
که تمام پرنده‌گان را نفس می‌داده
درختی که سایه‌بان دو عاشق بوده
وقت در هم‌تنیده‌گی‌هاشان
وقت وابسته‌گی‌هاشان
شاید شعرم تیتر روزنامه‌یی باشد
که ساندویچ‌فروش ته کوچه؛
ساندویچ‌های تازه‌اش را در آن می‌گذارد
و عطرش تمام کوچه را به سوی خود می‌خواند
شاید شعرم آغاز نامۀ عاشقانۀ جوان مکتبی باشد
که وقت رخصتی در بیک معشوقه‌اش می‌اندازد و می‌گریزد
و شاید شعرم
برای ختم مرده‌یی باشد
که روزگاری نفس داشته و عشق می‌ورزیده
شاید شعرم
بیانیۀ سیاست‌مداری باشد
که قلم می‌زند
اما گورکن است
شاید هم…
لالایی کودکی که به خواب می‌رود
و دیگر سر از بالش بر نمی‌دارد
شاید شعرم ترانه‌یی شود
که چشمی را تر کند
و یا گوشی را کر
شاید شعرم
طبل نخستین جنگی باشد علیه دشمن
و یا سرودی برای وطن
و شاید شعرم
ناسزایی شود سبز در هر دهان
اما
اما
اما
شعر من تولد شده است
و شب شش‌اش را با حسرت یک عمر،
به تجلیل نشسته‌ام
شعر من تولد شده است
فرزند من هرچند نا خلف هر چند لاابالی
شعر من تولد شده است
و من خوشبخت‌ترین مادر روی زمینم
تمنا توانگر
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *