‍ شراب می‌شوم آن‌جا که جام بگذاری

‍ شراب می‌شوم آن‌جا که جام بگذاری
به پای فصل وداعم سلام بگذاری
که سنگ‌دل شده یک شهر بعد رفتن تو
مگر بیایی و سنگ تمام بگذاری
روا مدار که من مار زخم‌خورده شوم
مرا به حسرت یک انتقام بگذاری…
تو را میان دلم می‌کشم قسم خوردم
میان دشت تنت گرچه دام بگذاری
چه می‌شود که به مرگم مرا خلاص کنی
و زخم‌های مرا التیام بگذاری!

تمنا توانگر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *