که تنها خوشهی روی زمینم
منم گلدختر سرخی که باید
میان خاک اندوهت بشینم
تو ای انگشتر دنیا نگینم
نمیدانم تو را آیا ببینم
…
تو را ای پا حصار پایدارم
نپاییدی که من در پای دارم
بمیرم پای مسجدجامهی* تو
پر از خون شد سفید جامهی تو
عروس شهرها در خون نشسته
و لیلایهای بیمجنون نشسته
به بارانها بگو امشب نبارن*
الهی مردهی من را بیارن*
_ مسجدجامه: به لهجهی هراتی همان مسجدجامع/ مسجدِ جامع است.
نبارن و بیارن: به لهجهی هراتی همان بیاورند و نبارند است
بشینم: امروزه بنشینم اینگونه هم نوشته میشود
تمنا توانگر