خوشا به حال همان کوه مانده در دل کاه
خوشا به حال تو ای انتظار بیهوده
خوشا به حال تو ای زندهگی رو به تباه
پس از نبودن او سنگ گور خانهی من
و بختِ خوبِ سفیدم فدای نازِ سیاه
من از تبار زمینم تو آسمانزاده
خوشا به حال دلِ آسمانِ رفته به چاه
پس از هزار تقلا و قد بلندیها
به آسمان زدهام کردهام به ماه نگاه
دلت خوش است برو با عروس صد داماد
پدر مرا به سکوتی همیشه کرد «نکاح»
تمنا توانگر