ای دخترک ساده که مجبور تو بودی
رقاصهی خودباخته با ساز هوسها
سکسفُن و چنگ و نی و سنتور تو بودی
یکروز مسیحانفس آمد به هوایت
آنگاه که سرمستی انگور تو بودی
ای معنی لذت، فقط ای معنی لذت
آن بستر بدحالی ناجور تو بودی
«هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی»
مامور کسی دیگر و معذور تو بودی
لیلامی بازار پر از جنس پرستی
هرچند که دوشیزهی مستور تو بودی
از کاه شدن حرف بزن کوه ستبرم
آن کوه پر از شوکت مغرور تو بودی؟
تمنا توانگر