اندام بیدبن ها در امتداد جوی
از دور
سبز می زند
اما هنوز هم
نزدیک شاخه ها
همه لخت اند
مرز بهار و مرز زمستان
نزدیک تر شده ست
آرام و رام
می پرسم از شکوفه ی بادام
ایا کدام فاتح مغرور
ایا کدام وحشی خونخوار
در ساحت شکوه تو
آرامش سپید
وقتی رسید
بی اختیار اسلحه اش را
یک سو نمی نهد؟
گنجشک ها به چهچه شاداب و شنگ شان
سطح سکوت صیقلی صبحگاه را
هاشور می زنند
وانگاه
پر در هوای صبح نشابور می زنند
محمد رضا شفیعی کدکنی