تو ترجمان جهانی ، بگو چهمی بینی؟
تویی برابر تو… چشم در برابر چشم!
در آن دو چشم پر از گفت و گو، چه می بینی؟
تو هم شراب خودی هم شراب خواره ی خود
سوای خون دلت در سبو چه می بینی؟
به چشم واسطه در خویشتن که گم شده ای،
میان همهمه و های و هو چه می بینی؟
به دار سوخته ، این نیم سوز عشق و امید
که سوخت در شرر آرزو ، چه می بینی؟
در آن گلوله ی آتش گرفته ای که دل است،
و باد می بَرَدَش سو به سو چه می بینی؟!
حسین منزوی