کوچه به کوچه دربهدر…جانِ پدر کجاستی؟
شهر دوباره گشته شر، جان پدر کجاستی؟
سایه به سایه شهر را خیره شدم ندیدمت
بین هزار رهگذر جان پدر کجاستی؟
لبخندت، صدای تو خون امیدهای تو
پخش شده است در خبر، جان پدر کجاستی؟
باز تفنگ و انفجار، آمبولانس و انزجار
خاطرههاست در خطر جان پدر کجاستی؟
دود کدام آتش است، این همه نفرت از خِرَد؟
در دل شهرِ بیپدر، جان پدر کجاستی؟
در قفس پرندهها قلب تو را نیافتم
ای نَفَس تو بال و پر! جان پدر کجاستی؟
کابل زخمخوردهام، لحظه به لحظه مردهام
زخم دگر نزن دگر جان پدر کجاستی؟
نام تو بر زبان من خشک شده است و چشم من –
شد شب و روز میخِ در جان پدر کجاستی؟
گمشده پارهٔ جگر! روشنی دل و نظر!
«بیتو نمیشود بهسر» جان پدر! کجاستی؟
سهراب سیرت