در انفجار نمردیم زندهایم هنوز!
در این کنار خیابان چهل، در آن سو شصت
چقدر مرده شمردیم؟ زندهایم هنوز
که بود؟ دست فروشی که پا نداشت، چه شد؟
که را به خاک سپردیم؟ زندهایم هنوز؟
فریب و زخم و گلوله، تکان و مشت و لگد
اگر چه از همه خوردیم زندهایم هنوز
چنین که مرگ دهان باز کرده است، عجب!
که جان سلامت بردیم زندهایم هنوز
درختها شده تابوت و باغ گورستان
چه بیشهها ستردیم، زندهایم هنوز
شدیم عرصهٔ بازی دیگران، خود مان-
نه باختیم نه بردیم، زندهایم هنوز
سهراب سیرت