زریاب

زریاب

تو ای پهلوان زمینِ سخن
یلِ قصه‌های هزار انجمن
شکوه خراسان و کاخ کهن

رفتی و سکوت کوه در سینه شکست
در ویرانه قامت گنجینه شکست
بعد از تو چه کوتاه شد افسانهٔ عشق
«گلنار» به رقص آمد و «آیینه» شکست

شوریده و عیّار و قلندر بودی
در بین سخنوران ولی سر بودی
بودی هم «رهنورد» و هم راهنما
«زریاب» نبودی تو خودت زر بودی

سهراب سیرت

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *