در میان مردمان حرف پشیمانی نبود
هر طرف بنیاد دانش بود و دانایی و علم
مثل حالا صحبت از زنجیر و نادانی نبود
عاشقان دل پاک و معشوقان به مثل رود پاک
کار و بار عاشقی اینقدر پنهانی نبود
زندگی بر وفق میل و سادگی معیار بود
بر سر هر کوچه تحلیل و سخنرانی نبود
من نمیگویم جهان ما پُر از گل بود لیک
مثل حالا فقر و بیکاری و ویرانی نبود
ای مهاجر کم بگو از فتنه های این زمان
در لباس آدمی آن روح حیوانی نبود
طلحه مهاجر