هریوا میتپد در خود ، کسی آیا خبر دارد
هریوا جان ما ویرانه، بی کس گشته ای مردم
کسی بر مُلک جامی ، خواجه عبدالله نظر دارد
بیا دستی به دست هم دهیم ای هموطن جانم
مگو رفتن ، کمک کردن به مردم ها خطر دارد
هریوا جان ما تاج خراسان است و قلب ما
اگر سر میرود جایش هزاران خوب سر دارد
توان ات را اگر خرچِ همین مردم کنی قطعا
برایت زندگی معنی دیگر میدهد والا ثمر دارد
طلحه مهاجر