چنان آشفته ام گویا که شیطان رفته در جانم
به دور من چنان پرواز میدارد ولی افسوس
که اندک هم نمیماند که چشمم را بجنبانم
مرا از قصد میگویند چرا بوسیده ای او را
من دیوانه از عشق و کمالاتش چه میدانم ؟
به حسن آتشین او اگر مجنون میگردم
گناه من چه باشد ای مسلمانان من انسانم
چنان درگیر دنیایم که معشوقم به یادم نیست
برایم قصه میخواند ولی من رو نگردانم
طلحه مهاجر