قناعت میکنم بر کم من از بسیار میترسم
به تار موی یک دیوانه این عالم نمی ارزد
من از دیوانه ها هرگز ، من از هشیار میترسم
تمام زندگی ام چالش و مشکل به هم قاتی
من از صلح و قرار و این گل بی خار میترسم
به مردم میزنم لافی که این کردم و آن کردم
خدا شاهد من از ابروی آن دلدار میترسم
مرا شاید بگویی آدم بیهوده ای هستم
من از بیهودگی در حلقه ی تکرار میترسم
طلحه مهاجر