کسی را سر پناه دادم که او جانم گرفت آخر
مرا یک لقمه نان از بهر لطف و مهربانی داد
و بهر نان خود یاقوت و مرجانم گرفت آخر
برایم باغ سرخ و سبز و آبی را نمایان کرد
دغل بازی نمود و ماه تابانم گرفت آخر
(من از بیگانگان هرگز ننالم در رفاقت ها )
رفیق و خویش و قومم لقمه ی نانم گرفت آخر
کسی را بهر دردش هی تمسخر کردم و کردم
ندانستم ولی خود درد دندانم گرفت آخر
Talha Mohajer