به خود گفتم نترسم من ولی هر بار میترسم
زمانی در شجاعت نام من هم شُهره بود اما
من از فردی که مردم را دهد آزار میترسم
بیا حال مرا بنگر خودت کاری بکن جانا
از اینکه عشق خود را من کنم اظهار میترسم
اگر شرط مسلمانی همین دستار و لُنگی است
از اینکه سر کنم من بر سرم دستار میترسم
اگر از من بخواهی من فدایت میکنم جان را
ولی چون میکنی هر دم به من اصرار میترسم
طلحه مهاجر