یارب چرا به کشور ما شور و شر شده
آنکس که فکر عز و جلال وطن نمود
تیری به قلب خورده و زیر و زبر شده
آنکس که در هوای پریدن به قله بود
بال و پرش شکسته و بی بال و پر شده
آن دزد بی پدر وطنم را فروخت لیک
سرباز با وفای دیارم سپر شده
آنکس که سر به دولت بیگانه خم نکرد
مزد اش گرسنگی ، بخدا چشم تر شده
طلحه مهاجر