تبر زدی تو به جسمم ولی بهار شدم

تبر زدی تو به جسمم ولی بهار شدم
نسیم خوب و پُر از عطرِ خوشگوار شدم

تبر زدی که بیفتم ز قلعه های بلند
ولی موفق و خوب دور از انتظار شدم

تبر زدی که بیفتد ز حومه پرده ی ما
ولی نشد که نشد ، خود چو پرده دار شدم

تبر زدی که بیفتم من از دو چشم نگار
متأسفم که من همراز دل نگار شدم

تبر زدی که بیفتم زمین به سان اسیر
ولی به جنگ و نبرد مثل شهسوار شدم

طلحه مهاجر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *