اشک در چشمم به جوش آمد و باریدن گرفت
در جهان والاتر از آغوش مادر جای نیست
تا بگفتم این سخن اشکم تراویدن گرفت
تا بگفتم نیست آهنگی به از لالایی اش
چشم من سنگین شد و احساس خوابیدن گرفت
از زمانی سر به بالین ات گذاشتم مادرم
قلب من احساس غیرت کرد و بالیدن گرفت
من به چشم خویش دیدم وقتی مادر آه گفت
کوه و دریا و زمین یکباره جنبیدن گرفت
طلحه مهاجر