تا بگفتم من غزل گویم به وصف مادرم

تا بگفتم من غزل گویم به وصف مادرم
اشک در چشمم به جوش آمد و باریدن گرفت

در جهان والاتر از آغوش مادر جای نیست
تا بگفتم این سخن اشکم تراویدن گرفت

تا بگفتم نیست آهنگی به از لالایی اش
چشم من سنگین شد و احساس خوابیدن گرفت

از زمانی سر به بالین ات گذاشتم مادرم
قلب من احساس غیرت کرد و بالیدن گرفت

من به چشم خویش دیدم وقتی مادر آه گفت
کوه و دریا و زمین یکباره جنبیدن گرفت

طلحه مهاجر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *