کاخ این عشق فرو ریخت ، دلِ ما سنگ شد
بعد او فاصله مفهوم به جز تلخی نیست
دوری عاشق و معشوق به چند فرسنگ شد
بعد او کام منِ خسته چو تلخ است و خراب
چه کنم دار و ندارم به تهِ آونگ شد
رفت از بزم من و گفت خدا را حافظ
حاصلم هیچ ، فقط خون دلِ دلتنگ شد
بعد او مصرع به هم ریخت، ردیفم گم شد
شعر ما خون شد و اندیشه ما هم لنگ شد
طلحه مهاجر