عاشق دیوانه ام در کنج بازارم هنوز
کار من دل دادن و دلدادگی و عشق بود
از زمان رفتن تو من که بیکارم هنوز
کاش میماندی کنارم شکوه ات از من چه بود
رفتی و من در خیالت همچو بیمارم هنوز
خاطراتت تلخ و دل کندن از آن دشوارتر
شب شد و فردا شد و انگار بیدارم هنوز
من که میدانم تو رفتی کاش برگردی عزیز
عاشق جانانه ام ، مشتاق دیدارم هنوز
طلحه مهاجر