پایان نیمه كاره ی خوابی مشوشم
من یك مناره ام به بلندای عمر نوح
با زخم و تاول و ترك و غم ، منقشم
شهنامه ای نبود بگویم كه رستمم
سودابه ای نبود بگویم سیاوشم
” گاهی دلم برای خودم تنگ می شود”
گاهی اسیر ” روی خوش و موی دلكشم ”
گاهی به حال من غزلم گریه می كند
از ناله های مبهم دردی كه می كشم
بغضی به سینه دارم و عكسی برابرم
به چشم های شرقی این عكس دلخوشم
تا صبح گریه می كنم و غنچه می دهند
گل های ریز صورتی روی بالشم
حامد عسکری